جریان پنهان

ساخت وبلاگ
عزیزترینم تو ذره ذره رشد میکنی و بزرگ میشوی و من تند تند کیف میکنمانگار همین دیروز بود خاطره زیبای میلادت را نثارم کردی و حالا تو داری کم کم سه ماهه میشویگاهی دلم میگیرد از زود بزرگ شدنت.نمیدانم انگار خیلی کارها هست که باید برای داشتنت انجام دهم و همیشه نگران آنها هستم.این روزها تقریبا تمام وقتم را با تو می گذرانم.تو آرامی و دوست داشتنی و کاملا متفاوتی با ترسی که دیگران از داشتنت برایم ساخته بودند. شبها با ما می خوابیروزها با خنده ها و صداهای هیجان انگیزی که از خودت در می آوری انرژی میدهی و ظهر دوباره در کنارم آرام میگیریتو بهتر از همه تصورات منیو من پر از هراس برای تربیت توهمیشه حس کمال گرایانه و ایده آل گرای من مانع از لذت بردن از حال شده است. و اکنون در مورد تو نیز این چنینم.دخترم باید بهترین باشد و تفسیر این بهترین بزرگترین دغدغه های این روزهای من است.پ.ن: آوای من دو ماه و 23 روز دارد جریان پنهان...ادامه مطلب
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:19

چند وقت یکبار نیاز به نوشتن در من غوغا میکندو تا ننویسم این حس مرا رها نمی کنداین روزهای کرونایی بر تمام جوانب زندگیمان تاثیر گذاشته است.سخت ترین قسمتش آن که بدون این که عزیزانی را ببینی از دستشان می دهیاول که مادر بزرگ رفت و تمام خاطرات زیبا و دوست داشتنی کودکی ام را با خود بردبعد دایی ابراهیم و همه شب بیداری ها و خنده های قاه قاهِ از ته دلمان، پاسور بازی کردن های تا سحر و کیف و کوکمان را با خود بردو به فاصله دو هفته بعد دایی جواد بی آکه مدت ها دیده باشمش با یک عمر خانه نشینی و حسرت رفت!درست از اسفند 98 که قرنطینه را آغاز کردیم دیگر من هرگز مادربزرگ و دایی هایم را نخواهم دید!این درد ها را که در دلمان تلنبار کنیم و دم بر نزنیماقتصاد و وضعیت بحرانی این روزهای کشور به ظاهر عزیزمان خودنمایی می کند که دست به هر چه می زنیم خاکستر میشود!تازه از همه اینها جان سالم به در ببریم کرونای منحوس صورت به صورتمان ایستاده است...خلاصه که روزهای هیجان انگیزی را سپری میکنیمو اصلا نمیدانم این روزهای جز زندگیمان محسوب میشود یا خیرولی دوست تر دارم که بعدها این روزها را خدا برایمان جبرانی بزند!6مهر99 جریان پنهان...ادامه مطلب
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:19

زندگی چقدر بالا و پایین دارد

حس ضعف در برابر عشقِ، این روزهایم را دوست ندارم

کاش فقط تلاقی هورمونهای لعنتی باشد و بس

۱۴دی۹۸

جریان پنهان...
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1398 ساعت: 4:16

این روزها که از حضور تو در وجودم شدیدا سرمست و خوشحالم مشکلاتی هم سر کار برام به وجود میاد. شاید بهتر باشه اسمش رو مشکل نزارم اما انگار این جا به راحتی میشه از وجود یه مادر سو استفاده کرد. از وقتی فهم جریان پنهان...ادامه مطلب
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 1 آبان 1398 ساعت: 21:01

این روزها در کنار تو بهترین تجربه های مادری ام را مزه مزه میکنم

آه که چه چیزهای بزرگی به من میدهی و من بابت ثانیه هایش خدا را سپاس گویم

26شهریور 98

جریان پنهان...
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 150 تاريخ : چهارشنبه 1 آبان 1398 ساعت: 21:01

کودکم هر روز بیشتر در من جان میگیری و به من بیشتر جان میدهی و من که سرشار از خوشبختی و خوشحالی حضور تو ام...روزهای خوبی داریم. خوب که واژه کوچکی است. روزهایی پر از رایحه زندگی داریم. ثمره عشق من و باب جریان پنهان...ادامه مطلب
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 21:57

امروز از صبح که بیدار شدم عصبی هستم

افکار منفی این یکشنبه های کذایی در سرم عجیب مانور می دهند.

هی با خودم کلنجار میرم و توجیحشان میکنم

اما هر یکشنبه که می گذرد من تا یکشنبه دیگر باید مدام خودم را آرام کنم

خوب فهمیدم که ادای روشنفکرها را در می آوردم. من پای عمل که رسید هیچ در چنته ندارم!

همانقدر حساس و حسود و پر از افکار منفی که زن های ضعیف و بی اعتماد به نفس!

نمیدانم از کی اینقدر ضعیف شده ام

13 اسفند97

جریان پنهان...
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 21:57

بالاخره روز موعود ما هم فرا رسید دو روز دیگر یعنی سه شنبه 22 آبان 97 وقت ورود تو به وجودم است...قرار است بیایی به وجودم و بشوی تمام زندگی ما مدام دارم برایت قدر می خوانم و یاسین...که ظهور کنی در عشقما جریان پنهان...ادامه مطلب
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 109 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 4:04

مهمون کوچولو های من امروز همراه با من به خونه اومدید چه حس خوبی دادید به من و بابایی موقع انتقال قلبم داشت از جا در می اومد ولی همین که اومدید توی بدنم آرامش عجیبی همه وجودم رو پر کرد. ممنون که کنارم جریان پنهان...ادامه مطلب
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 111 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 4:04

این روزها اونقدر ها هم که فکر میکردم سخت نگذشت. اما امان از این یک ساعت انتظار

امروز روز موعود است

14 روز بعد از حضور شماها در وجودم

صبح ساعت 6.30 آزمایشگاه بودیم و آزمایش دادیم

ساعت 10.30 همه چیز معلوم می شود

من و بابایی مضطربیم

بابایی دیشب کمی ترسیده بود

ولی امروز هر دو خوب خوب بودیم

و من امیدوارتر از چند روز گذشته

فقط منتظر خبر خوبم

و اینکه چطور این خبر خوب را به بقیه بدهیم

به خصوص مامان جون که حسابی منتظر ماست

6 آذر 97

جریان پنهان...
ما را در سایت جریان پنهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hideflowa بازدید : 109 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 4:04